{گناهکار}🤍💜 pat 21:
بیدار شدیـ،
اره،شاشایان رفت
هوم،
دخترا هم برد
چه اصراری داری که دخترا رو ببرن
خب،همین جوری گفتم
نترس نمیرم پیش اونا.
اع،اصلا کی گفت میری،
پاشو
چرا
نمیخوای لباستو عوض کنی
ها،چرااا
پس برو
نیکا،
نیستش
کجاست؟
همه رفتن مرخصی
کاش منم میرفتم
مثلا خونه کی میرفتی،
خواستم حرص ارسلان در بیارم.گفتم،
شایاننن
با عصبانیت بهش نگاه کردم
ها،اع،ناراحت شدی،حالا بخاطر تو خونه شایان نمیرم میرم پیش خواهرات،
دیانااااا
خب بابا شوخی بود من برم لباسمو عوض کنم
کردی آماده شو بریم خرید
واسه چی
شب باید بریم جایی
باشه،رفتم لباسامو پوشیدم و اومدم بیرون خب بریم
بریم
با ماشین میرم
نه،پس پیاده میریم
ههه،
سوار ماشین شدیم و را افتادیم
ارسلان بالاخره یه پاساژ پیدا کردم برو منم اومدم
باشع،رفتم داخل بوتیک پر لباس مجلسی بود،حیفف،نمتونم از اینا بخرم
چیشد،
ها،اینا به درد من نمیخورن ،بریم اون یکی بوتیک
نه،باید مجلسی برداری
واقعا،با ذوق برگشتم
اره،دیگه یه مهمونی مهمه ببین کدوم قشنگه
آروم آروم نگاه میکردم یه یکی از لباسا نظرنو جلب کرد،این سفیده ارسلان
نه خیلی بازه
اعععع، مایو پوشیده بودم اینطور نمیکردی،
باشع،بردار
واییی،خب همین
پروف نمیکنی
نه میدونم اندازمه
خب بریم
اره
چیز دیگه لازم نیست
نه بریم
رسیدیم خونه و رفتم لباس پوشیدم
اوم،اندازمه ولی یکم تو تنم لق میزنم آها زیپ پشت نبستم،ارسلان
بیا اینجا
میگم زیپ اینو میبندی
بیا
رفتم وایستادم
بلند شدم و آروم موهاشو دادم کنار
آروم آروم می بستم
دیانا*داشتم عرق میکرد پیشونیم،،تموم نشد،اصلا ولش
محکم از پشت بغلش کردم،مونده کجا فرار میکنی
قلب داشت از شدت تند زدن پاره میشد،
تموم شد
خب میشه ولم بدی انگار دارم فرار میکنم
برو،
رفتم بالا کفشهای که ارسلان ظهر خریده بود پوشیدم،
جلو آینه نشستم شروع کردم به آرایش کردن،یه آرایش غلیظ کردم و یه رژ قرمز خدایی ارسلان از کجا میدونه دخترا رژ قرمز دوست دارن
اماده نشدی
چرا،،،،،ارسلان کت شلوار پوشیده بود
وهووووو،چه شیک کردی ،
بدووو
اومدم رژ زدم و برگشتم،اع،موهام اتو کردم و بالا بستم،چشام کشیده شده بود خیلی ناز شده بود خب تموم شد
واقعا خ.شگله،تو فکر بودم نگاش میکردم
ارسلانننن
هااا،
کجایی
بریم بریم دیر شد
راستی یه چیز از روش بپوش
باشع،یه مانتو الکی کشیدم و روش سوار ماشین شدم،بریم
_______یک ساعـت بعـد،
رسیدیم
اره پیاده شو
یه خونه لوکس لاکچری بود وارد خونه شدیم
خانومه،عزیزم مانتو بدین به من
ام،بفرمایید
ارسلان اینجا کجاست،
پارتی
جانننن،ت تو .خیلی بیشعور علاوه بر اون ،،،
چیی،
اصلأ نگم بهتره،خب چرا اومدیم
بیا بهت میگم
رفتم رو یکی از صندلی ها نشستم که ارسلان اومد کنارک نشست
خب بگوو
ببین اون زنه،رو میبینی
خب
زن دوم بابامه،
اهعععع،ا..اونه،وای باورم نمیشه،
خب واسه چی اومدی
اون منو نمیشناسه،سارا دختر اینه نمیدونن من پسر،آرسا کاشی هستم،
اسم باباته.
اره
خب الان چرا منو آوردی،
بهت میگم بهعد
میگم چقدر مرد دورشن
کثافت،...
اع،فش نده
اون،فقت بخاطر پول و حوس خودش با بابام نزدیک شد،میدونم چه جوری انتقام بگیرم،
تو فکر بودم که ارسلان دستشو آورد جلوم،بهش نگاه کردم
افتخار رقص میدین
هه،قشنگ از این رو به اون رو شدیاا،
میدین
من تا به حال تانگو نرقصیدم،بلد نیستم ،بعد شک میکنن ها،مگه سارا اینجا نیستتت،
بیا،
اع،
دستشو گرفتم و بردم وسط سالن،
من کمکت میکنم
باشع،
استرس نداشته باش
فهمیدم،
آروم دستمو انداختم دور کمرش،و از دستش گرفتم
آروم برو این ور
کم کم یاد گرفتم،
آفرین ،حال شد
آهنگ آروم شد دستتو بنداز دور گردنم
خب
صورتتو نزدیک من کن،
خب،(دیگه تامل نداشتم)+
همین جور آروم تکون بخور
باشع،دیگه
همین جور بمون فعلا باشه
بعد پنج مین،
دیدم ارسلان لبشو نزدیک کرد
حالا مجبوری
نه،خب میریم میشینیم،
شرمنده،
خواستم برم عقب که.................
وای خدایی فکرم به کجا ها میکشه،
پارت بعد جنجالیه،فقط لایک کامنت یادتووون نره دوستان،
بوثصصصصص،بهتوننن،❤️❤️❤️❤️💞🤗
اره،شاشایان رفت
هوم،
دخترا هم برد
چه اصراری داری که دخترا رو ببرن
خب،همین جوری گفتم
نترس نمیرم پیش اونا.
اع،اصلا کی گفت میری،
پاشو
چرا
نمیخوای لباستو عوض کنی
ها،چرااا
پس برو
نیکا،
نیستش
کجاست؟
همه رفتن مرخصی
کاش منم میرفتم
مثلا خونه کی میرفتی،
خواستم حرص ارسلان در بیارم.گفتم،
شایاننن
با عصبانیت بهش نگاه کردم
ها،اع،ناراحت شدی،حالا بخاطر تو خونه شایان نمیرم میرم پیش خواهرات،
دیانااااا
خب بابا شوخی بود من برم لباسمو عوض کنم
کردی آماده شو بریم خرید
واسه چی
شب باید بریم جایی
باشه،رفتم لباسامو پوشیدم و اومدم بیرون خب بریم
بریم
با ماشین میرم
نه،پس پیاده میریم
ههه،
سوار ماشین شدیم و را افتادیم
ارسلان بالاخره یه پاساژ پیدا کردم برو منم اومدم
باشع،رفتم داخل بوتیک پر لباس مجلسی بود،حیفف،نمتونم از اینا بخرم
چیشد،
ها،اینا به درد من نمیخورن ،بریم اون یکی بوتیک
نه،باید مجلسی برداری
واقعا،با ذوق برگشتم
اره،دیگه یه مهمونی مهمه ببین کدوم قشنگه
آروم آروم نگاه میکردم یه یکی از لباسا نظرنو جلب کرد،این سفیده ارسلان
نه خیلی بازه
اعععع، مایو پوشیده بودم اینطور نمیکردی،
باشع،بردار
واییی،خب همین
پروف نمیکنی
نه میدونم اندازمه
خب بریم
اره
چیز دیگه لازم نیست
نه بریم
رسیدیم خونه و رفتم لباس پوشیدم
اوم،اندازمه ولی یکم تو تنم لق میزنم آها زیپ پشت نبستم،ارسلان
بیا اینجا
میگم زیپ اینو میبندی
بیا
رفتم وایستادم
بلند شدم و آروم موهاشو دادم کنار
آروم آروم می بستم
دیانا*داشتم عرق میکرد پیشونیم،،تموم نشد،اصلا ولش
محکم از پشت بغلش کردم،مونده کجا فرار میکنی
قلب داشت از شدت تند زدن پاره میشد،
تموم شد
خب میشه ولم بدی انگار دارم فرار میکنم
برو،
رفتم بالا کفشهای که ارسلان ظهر خریده بود پوشیدم،
جلو آینه نشستم شروع کردم به آرایش کردن،یه آرایش غلیظ کردم و یه رژ قرمز خدایی ارسلان از کجا میدونه دخترا رژ قرمز دوست دارن
اماده نشدی
چرا،،،،،ارسلان کت شلوار پوشیده بود
وهووووو،چه شیک کردی ،
بدووو
اومدم رژ زدم و برگشتم،اع،موهام اتو کردم و بالا بستم،چشام کشیده شده بود خیلی ناز شده بود خب تموم شد
واقعا خ.شگله،تو فکر بودم نگاش میکردم
ارسلانننن
هااا،
کجایی
بریم بریم دیر شد
راستی یه چیز از روش بپوش
باشع،یه مانتو الکی کشیدم و روش سوار ماشین شدم،بریم
_______یک ساعـت بعـد،
رسیدیم
اره پیاده شو
یه خونه لوکس لاکچری بود وارد خونه شدیم
خانومه،عزیزم مانتو بدین به من
ام،بفرمایید
ارسلان اینجا کجاست،
پارتی
جانننن،ت تو .خیلی بیشعور علاوه بر اون ،،،
چیی،
اصلأ نگم بهتره،خب چرا اومدیم
بیا بهت میگم
رفتم رو یکی از صندلی ها نشستم که ارسلان اومد کنارک نشست
خب بگوو
ببین اون زنه،رو میبینی
خب
زن دوم بابامه،
اهعععع،ا..اونه،وای باورم نمیشه،
خب واسه چی اومدی
اون منو نمیشناسه،سارا دختر اینه نمیدونن من پسر،آرسا کاشی هستم،
اسم باباته.
اره
خب الان چرا منو آوردی،
بهت میگم بهعد
میگم چقدر مرد دورشن
کثافت،...
اع،فش نده
اون،فقت بخاطر پول و حوس خودش با بابام نزدیک شد،میدونم چه جوری انتقام بگیرم،
تو فکر بودم که ارسلان دستشو آورد جلوم،بهش نگاه کردم
افتخار رقص میدین
هه،قشنگ از این رو به اون رو شدیاا،
میدین
من تا به حال تانگو نرقصیدم،بلد نیستم ،بعد شک میکنن ها،مگه سارا اینجا نیستتت،
بیا،
اع،
دستشو گرفتم و بردم وسط سالن،
من کمکت میکنم
باشع،
استرس نداشته باش
فهمیدم،
آروم دستمو انداختم دور کمرش،و از دستش گرفتم
آروم برو این ور
کم کم یاد گرفتم،
آفرین ،حال شد
آهنگ آروم شد دستتو بنداز دور گردنم
خب
صورتتو نزدیک من کن،
خب،(دیگه تامل نداشتم)+
همین جور آروم تکون بخور
باشع،دیگه
همین جور بمون فعلا باشه
بعد پنج مین،
دیدم ارسلان لبشو نزدیک کرد
حالا مجبوری
نه،خب میریم میشینیم،
شرمنده،
خواستم برم عقب که.................
وای خدایی فکرم به کجا ها میکشه،
پارت بعد جنجالیه،فقط لایک کامنت یادتووون نره دوستان،
بوثصصصصص،بهتوننن،❤️❤️❤️❤️💞🤗
۱۹۱.۱k
۱۷ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.